امير علي مردانيامير علي مرداني، تا این لحظه: 14 سال و 11 ماه و 15 روز سن داره

باهوشم

هفته ای که گذشت ( بهار )

سلام و صد سلام به همه خاله های مهربون که لطفشون همیشه شامل حال ما بوده و هست و پسر گلم بیا دنبالم تا از این هفته برات تعریف کنم ...............   پسر گلم در این هفته روزمرگی بود و خبر خاصی نبود من و تو از صبح تا عصری با هم بودیم و کلاس و پارک و گردش و تاتر می رفتیم هوا کاملا سرد و بارانی و تگرگ بود و من و تو زیاد زیر بارون خیس شدیم .حالا از روی عکسها بیشتر تعریف می کنم . از 5 شنبه که خانه عمه سهیلا جون بودیم که کلی زحمت کشیده بودند و غذاهای خوشمزه درست کردن .با کلی مهمون تو هم مثل همیشه بازی و شیطونی و شیرین زبونی می کردی . قربونت برم من توی فامیل زیاد پسر نیست که با اونا بازیهای پسرونه بکونی اینجا هم با دخمل عمه های نازت د...
31 فروردين 1391

امیر علی باسواد در تیزر تبلیغاتی تراشه های الماس

بله پسرم بیا دنبالم تا برات تعریف کنم ........ قربونت بشم من .5 شنبه اقای زمانی با ما تماس گرفتند و گفتند که جمعه عصر برای فیلمبرداری از امیر علی به خانه ما می یان .و من هم صبح بیدار شدم و به نظافت خانه مشغول شدم که یک ساعتی طول کشید .بابا رفت و من و تو ماندیم خانه و مشغول بازی و شادی و رفتیم توی حیاط و کلی بازی کردیم .تا گروه فیلمبرداری اومدند ساعت 6 بود باران هم میامد .دیدم بله حدود 11 نفر بودند .اقای زمانی پدر و پسر دو یاور همیشگی با هم بودند و گروه صدا برداری و فیلمبرداری و خانم گریمور .که جو خیلی شادی بود و تو هم خیلی خوب با همه انها دوست شدی و مشغول شیرین زبونی براشون کتاب خوندی و انگلیسی با اقای صدابردار حرف زدی و کلی با همه انها اوخ...
27 فروردين 1391

حکایتهای نونه ................

هزاران بار سلام به خاله های مهربون و پسر گلم که این خاطراتش رو می خونه . بیا دنبالم تا از این چند روزت برات تعریف کنم ....................... بله پسرم گفتم نونه نمیدونیم چرا دماغ هر کسی رو می بینی زود می گیری و می گی نونه بیشترم منو هنوزم نمی دونیم چرا اینطور می کنی مخصوصا وقتی خوابت می یاد ....... حالا عکسها و خاطرات :.......... بله اینم مدل نونه شماااااااااااااااااااااااا.این دیگه چه جورشه من نمی دونم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ بله اینم بابا و نونه شما وقتی خوابی ........ بله این چند روز دوتایی لباس ورزش می پوشیم و می ریم جنگل و کلی می دویم البته تو هم با من می دوی با این هیکلت تو دیگه نمی خاد تناسب پیدا کنی به اندازه کافی خوش هیک...
23 فروردين 1391

شروعی دوباره در سال 1391

به نام یکتای عالم و با یاد و ونام خداوند بزرگ و با احترام به حکمتهای شیرینش یه دفتر خاطرات دیگه را در سال جدید اغاز می کنیم . بعد از خاطرات تعطیلات عید نوروز 1391 ................. بهتره بیای دنبالم تا برات تعریف کنم . ادامه مطالب بروووووووووووووووووووووووو........................ سلام بر پسر گلم و همه خاله های مهربونی که همیشه لطفشون شامل حال ما بوده و هست .بعد از سیزده به در و 14 فروردین که بابا خانه بود و به کارهای عقب افتاده مان رسیدیم .در 15 فروردین دوباره اغاز کردیم سال جدید را با کارهای جدید . از چهارشنبه برات بگم که قرار شد بعد از یاد گرفتن و درست کردن پازل اسب با عیدیهایی که جمع کرده بودی به در خواست خودت یه اناتومی فیل مام...
20 فروردين 1391

خاطرات تعطیلات عید نوروز سال 91

سلام بر پسر گلم که دیگه داره بزرگ می شه و یه مرد واقعی و شجاع و دوست داشتنی .عزیزم امسال هم خداوند این افتخار را نصیب ما کرد تا یک عید نوروز دیگه را در کنار هم به خوبی و خوشی بگذرونیم خاطرات عید امسال بسیار است و خلاصه ای از عکسها را برات می زارم و تعریف می کنم .     بی زحمت بیا دنبالم .......................... امسال بر عکس سالهای قبل که سال تحویل در خانه مان بودیم 28 اسفند رفتیم رامسر پیش بقیه خانواده مامان که همگی انجا جمع بودند و تند تند همه .وسایل را اماده کردیم و بار سفر یه هقته ای را بستیم و رفتیم کلا این مسافرت مهمان مامان زری و بابایی بودیم و حتی اجازه کارهای کوچک را به ما ندادن و کاملا استراحت کردیم حتی تو را هم نگ...
15 فروردين 1391
24740 0 17 ادامه مطلب

سیزده بدر 91 و تهران 91

خرید قبل سال 91 در تهران که تو خوابت برده در ماشین .برای خرید وسایل باقی مانده سفره هفت سین رفته بودیم که تو هم عیدی خودت را که بازم باغ وحش بود خردیدی .. شب قبل از رفتنمان رفتیم خانه حاچ خانوم و دیدن مامان ننی و عمه سهیلا جون و خداحافظی .. یه روز که در تهران بودیم و زود بیدار شده بودیم تصمیم به دیدن تهرا ن قدیم و گردش کردیم که رفتیم پارک و تهران قدیم را گشتیم و سر راه به خانه مامان ننی و مامانی منم رفتیم .البته جدا از عید دیدنی ها که تو بیشتر خواب بودی و ما هم کلی لذت بردیم . یک شب هم من همه را دعوت کردم که کلی خوش گذشت مرصع پلو با مرغهای درسته باربیکیو و کشکه بادمجون و قرمه سبزی و سالاد درست کردم از صبح زود تو و بابا ...
15 فروردين 1391

ادامه خاطرات عید و سیزده بدر 91

بیا دنبالم تا برا تعریف کنم ................. و اما ما رفتگان عزیمان را هم به یاد داشتیم و به عید دیدنی انها هم رفتیم بابا غلامعلی و بابایی من که  تو هم کلی فاتحه دادی و براش شکلات خیرات دادی . پدر و پسر و نوه پسر .خدا بیامرزه و رحمت کنه .اینم سرنوشت این دنیاست چه می شه کرد . 4 نسل .پدر بزرگ .بابایی و نوه و نتیجه . اینم پسر عمه مهربون و زحمت کش من که سیزده خوبی برامون درست کرد .دستت درد نکنه عزیزم . و اما دختر عمه عزیزم .... و عمه گل گل یکی یه دونه خودم .خیلی زحمت کشید دستتون درد نکنه .بوس ماشاله ماشاله ماشاله پدر بزرگ مهربونم که عاشقشم کلی با هم خاطرات خوب داریم و منم خیلی دوسش دارم .تنها نشسته ...
15 فروردين 1391
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به باهوشم می باشد